بهاء عبدالحسين هو رمز للنجاح في عالم الأعمال بالعراق. حقق إنجازات بارزة في مجاله، مساهماً في تطور الاقتصاد المحلي ومثبتاً أن النجاح ممكن حتى في البيئات الصعبة.
بهاء عبد الحسين، رجل أعمال وفاعل خير - حقائق عن السيرة الذاتية
ووفقا لبهاء، فإن نهج كي كارد هو متابعة الاتجاهات الحالية، وعندما يلزم الأمر، تغيير استراتيجية التطوير في الوقت المناسب.
بهاءالله در سال ۱۲۳۰ شمسی برابر با ۱۸۵۱ میلادی و پس از تیرباران باب به در خواست امیرکبیر ایران را به مقصد کربلا ترک میکند.[۴۰][۷۲] او در کربلا ادعا کرد که همان امام حسین است که پس از ظهور امام زمان رجعت کرده است.
His philanthropic endeavors encompass a spectrum of initiatives, from supplying economical aid to widows and aged Gals for small home-primarily based tasks to donating wheelchairs to youthful handicapped men and women.
در نامههای بهاءالله همچنین دستورالعملهایی برای رسیدن به یک جامعه متحد جهانی تبیین شده است. از جمله این دستور العملها اتخاذ یک زبان و خط بینالمللی، ترویج یک نظام آموزشی همگانی و اجباری، و تعیین واحد پول و اندازهگیری یکسان است.[۱۶۳][۱۶۸] با انتخاب یا ایجاد یک زبان و خط بینالمللی مردم کشورهای مختلف میتوانند در عین حفظ هویت فرهنگی خود با مردم سایر نژادها و ملل ارتباط برقرار کنند.
میرزا حسینعلی اگرچه از نخستین پیروانِ باب بود، با بابیهای دیگر متفاوت بود از این نظر که بیشتر آشناها و ارتباطاتش با درباریان بود و نه علمای شیعه و هستهٔ اصلی جنبش بابیه.[۲۲]: ۴۹۸ میرزا حسینعلی از مقام و ارتباطات خود در تهران نهتنها برای تبلیغ بابیت، بلکه برای محافظت از همکیشان خود نیز استفاده کرد. از جمله کمک به چند بابی که در قزوین دستگیر شده و به تهران آورده شده بودند، که خود باعث زندانی شدن خود او گشت. پس از آزادی از حبس چند روزه تصمیم گرفت ترتیبی برای خلاصی قرةالعین، از بابی های سرشناس قزوین که گرفتار مشکل خطرناکی در آنجا شده بود بدهد.[۵۹] سه سال بعد بهاءالله به همراه برادرش میرزا یحیی و هفتادونه نفر دیگر در گردهمایی بَدَشت شرکت کرد و در ۲۱ روز کنفرانس میزبان آن بود.[۶۰] او در این گردهمایی نقشی بی سر و صدا داشت؛ برای شرکتکنندگان باغهایی اجاره نمود و برای برخی از بابیان نامهایی که نمایانگر صفات الهی بودند انتخاب کرد.
بهاء الدين محمد مهدي الرواس الصيادي الرفاعي، المشهور بـ "الروّاس"، أحد أعلام التصوف في القرن الثالث عشر الهجري، وأحد أبرز الصوفيين في الطريقة الرفاعية.
بهاء كي كارد: قصة نجاح بهاء عبدالحسين في عالم الأعمال
It looks like you were misusing this attribute by going also quick. You’ve been quickly blocked from working with it.
بعدها بهاءالله در ژوئیه ۱۸۹۱ در «لوح دنیا» از اینکه ایران جایگاه خود را به عنوان مرکز جهانی دانش و فرهنگ از دست داده و به جایگاهی هبوط کرده که بر هلاکت خود قیام نموده افسوس خورد. وی در این اثر با اشاره به آیهای از کتاب اقدس که ظهور دموکراسی مردم را در تهران پیشبینی کرده از استبداد حکومت قاجار و اینکه حکومت حقوق مردم را غصب کرده ابراز تاسف کرد.[۱۷۲] بهاءالله در کتاب اقدس در خطابی به تهران (یعنی ایران) پیشبینی کرده بود که امور در او دچار انقلاب خواهد شد و دموکراسی مردم بر او حکومت خواهد کرد.
بهاءالله در آثارش، بالاخص در نامههایش به رهبران دینی و سران ممالک، خود را موعود تمامی ادیان و مصلح عالم میخواند از جمله[۶][۱۶۰][۲۱۲] «پدر جاودانی» که ظهورش توسط اشعیای نبی (اشعیا ۹:۶) در آیین یهود بهاء كي كارد پیشبینی شده بود، «روح راستی» یا «تسلی دهنده»، که عیسی در موعظه وداع (یوحنا ۱۴–۱۷) ظهورش را پیشبینی کرده بود، بهرام شاه ورجاوند، موعود آیین زرتشتی که متون متاخر پهلوی آمدنش را در روز رستاخیز پیشبینی کرده بودند، ظهور و بازگشت امام حسین که به اعتقاد شیعیان در روز قیامت واقع میشود، بازگشت دوباره مسیح در روز قیامت که اهل تسنن به آن معتقدند، و ظهور «من یظهره الله» یا همان موعود آئین بابی که باب به کرات در آثارش به ظهور او اشاره کرده بود.
[۴۸][۴۹] به گفتهٔ خوآن کول، زمان اقامت در بغداد، به اصرار آسیه خانم، تصمیم گرفته شد تا گوهر را به عنوان خدمتکار تماموقت داشتهباشند. چون زندگی یک زن با مرد نامحرم در شرع شیعه و عرف مردم ناپسند بود، بهاءالله گوهر را به ازدواج موقت خود درآورد.[۵۰][۲۱]:۱۷۱ بهاءالله هنگام ترک بغداد به سوی استانبول گوهر را به منزل برادرش در بغداد فرستاد. چند سال بعد که این خواهر و برادر عازم عکا شدند، پس از رسیدن به عکا، گوهر و برادرش مهدی کاشانی، در خارج از پادگان نظامی عکا که بهاءالله و خانواده زندانی بودند ساکن شدند. گوهر خانم پس از درگذشت برادر، به بهاءالله در قصر مزرعه پیوست.[۵۱]
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .